!!بازم خـط خـطی کردم این منـه لعنتـی
|
|
به آیینه که نگاه میکنم یه دختر بهم زل میزنه و اشک میریزه ..انگار دیوونست ، از ته سیاهی چشماش صدای زجه میاد ..زجه ی یه دختر . چقدر شبیه صدای منه ! شک دارم زنده باشه نفساشو از بین استخونای کج سینم حس میکنم بوی مردگی میده .. خس خس افکارش دیوونم کرده ، زل میزنم به چشماش و از ته دل میخندم مثل یه زجه ! از ترس پشتم تیر میکشه دستاش داره میلرزه ! ازش دور میشم اما هنوز کنارمه صدای نفسای لعنتیش تو گوشمه ! راه نفسشو با دستام گرفتم ..داره زجه میزنه دیگه دستاش نمیلرزه ! سردیه تنشو حس میکنم ، اینجا هیچکس نیست ؛ من تنهام ، همه مردن .. از ترس پشتم میلرزه ! اینجا هیچکس نیست من تنهام ..تنها !
نظرات شما عزیزان: برچسبها: |